در صورت غصب پارکینگ توسط همسایه چه اقدام قانونی میتوان انجام داد؟
فرزام اردلان درگفتوگو با میزان عنوان کرد: به طور کلی در قانون دونوع مالکیت قسمتهای اختصاصی و مشاع در ساختمان وجود دارد.
فرزام اردلان درگفتوگو با میزان عنوان کرد: به طور کلی در قانون دونوع مالکیت قسمتهای اختصاصی و مشاع در ساختمان وجود دارد.
.مطابق عرف اموالی كه بر طبق رسوم قدیم زوجه به خانه شوهر میآورد، تحت عنوان جهیزیه شناخته میشود. در صورت حصول اختلاف بین زوجین اصولاً جهیریه متعلق به زوجه است در واقع در بردن این گونه اموال به خانه شوهر عرف به این شرط مستتر است که تا وقتی زن و شوهر با هم زندگی می کنند.جهیزیه در محل زندگی مشترک باقی می ماند و اگر به هر دلیلی (افتراق یا وقوع طلاق) زوجین باهم زندگی نکند زن حق خواهد داشت جهیزیه خود رامستردد کند.در خصوص دعوای استرداد جهیزیه و پیشگیری از اختلاف در میزان جهیزیه، زوجه میتواند جزییات اموال مربوط به جهیزیه خود را در سیاههای یادداشت كند.به این نوشته اصطلاحاً سیاهه جهیزیه گفته میشود.استرداد جهیزیه نیازمند مدارک مخصوص خود بوده و شرایط و مراحلی دارد که در ادامه ضمن بررسی یک پرونده عملی به آن پرداخته می شود.
1- اسناد و مدارک مبنی بر وجود رابطه زوجیت یا انقطاع آن ( سند نکاح یا سند طلاق)
2- اسناد و مدارک مبنی بر تحویل و یا آورده شدن اموال و جهیزیه به زندگی مشترک مانند:( لیست جهیزیه- تامین دلیل- شهادت شهود- سیاهه جهیزیه)
3- اسناد ومدارک مبنی بر تعدی و تفریط جهیزیه از جمله: (معاینه محل و شهادت شهود)
1- منجز بودن و معلق و مشروط نبودن حق.
2- ذینفع بودن خواهان.
3- احراز سمت خواهان از جهت اصالت یا نمایندگی
4- اهلیت خواهان
1- مالکیت خواهان بر اموال مورد ادعا مانند فاکتورهای خرید.
2- تسلیم مال موضوع دعوا: برای این موضوع همان لیست جهیزیه (سیاهه) کافی است.اگر لیست جهیزیه نباشد میتوان به شهادت شهود استناد کرد و یا با تامین دلیل از شورای حل اختلاف اموال موجود در خانه را تامین و لیست نمود تا بر اساس آن دادخواست تقدیم گردد.باید مطابق اسناد و مدارک موجود، تحویل و تسلیم اموال بر زوج یا آورده شدن این اموال در زندگی مشترک ثابت شود.
3- وجود یا بقا عین جهیزیه: زوجه باید بقای عین جهیزیه را ثابت کند.
4- ثابت کند جهیزیه در تصرف خوانده می باشد و اگر خوانده اعلام کند که جهیزیه تلف شده است و مقصر خوانده باشد حکم بر محکومیت خوانده به پرداخت قیمت جهیزیه در زمان تلف داده می شود.
دادگاه خانواده صلاحیت ذاتی رسیدگی به دعوای استرداد جهیزیه را دارد و در خصوص صلاحیت محلی، زوجه می تواند در دادگاه محل اقامت خوانده یا دادگاه محل سکونت خود اقامه دعوا کند.
دعوای استرداد جهیزیه دعوای مالی محسوب می شود و از آنجا که عین اموال، خواسته خواهان قرار می گیرد به هر میزان که بخواهد تقویم می کند.اگر کمتر از بیست میلیون تومان تقویم کند درصلاحیت شورای حل اختلاف و مازاد بر بیست میلیون تومان درصلاحیت دادگاه می باشد.
در پرونده حاضر خواهان دعوا شخصی به نام خانم اعظم.............. است. وی خواستار پس گرفتن جهاز خود است و در دادخواستی علیه زوج، این خواسته را مطرح كرده است. خواهان عنوان خواسته خود را صدور حكم مبنی بر محكومیت خوانده به استرداد جهیزیه تعیین کرده است. است كپی مصدق سند رسمی ازدواج و كپی مصدق برگههای صورت جهیزیه در بخش مربوط به ضمایم و دلایل دادخواست توسط خواهان ذكر شده است. خواهان دعوای حاضر در بخش مربوط به شرح دادخواست خود بیان كرده است كه من و خوانده، آقای جلال............. به موجب قباله ازدواج رسمی كه پیوست پرونده است، به زوجیت یكدیگر درآمدیم. ما از یكدیگر جدا زندگی میكنیم. جهیزیه متعلق به بنده در تصرف شوهرم میباشد. متاسفانه مراجعات متعددی به خانه مشترك جهت برگرداندن اموالم داشتم، اما تاكنون موفق به دستیابی به جهیزیهام نشدهام. به این ترتیب از دادگاه محترم تقاضای صدور حكم بر الزام خوانده به استرداد جهیزیه را دارم.
با تقدیم دادخواست ماهوی با عنوان استرداد جهیزیه به مجتمع قضایی دادگاههای خانواده، دادخواست و ضمایم آن در این مرجع ثبت و به یكی از دادگاههای خانواده فرستاده میشود. دفتردار شعبه پس از به ثبت رساندن دادخواست فوق، پرونده استرداد جهیزیه را به قاضی دادگاه تقدیم میكند. قاضی دادگاه نیز با ملاحظه دادخواست و سایر محتویات پرونده و با احراز كامل بودن پرونده دستور تعیین وقت جلسه رسیدگی را خطاب به دفتر خود میدهد. دفتردار در ادامه زمانی را به عنوان وقت جلسه رسیدگی تعیین و به دو طرف دعوا ابلاغ میكند. در جلسه رسیدگی خواهان و خوانده دعوا حاضر میشوند. خواهان پرونده شهود خود را در دادگاه برای اثبات ادعای خویش حاضر كرده است. خوانده دعوا نیز در جلسه رسیدگی عدم استرداد جهیزیه را انکار نمیكند.
در نهایت دادگاه خانواده با توجه به فراهم بودن شرایط صدور رای، با اعلام ختم جلسه دادرسی، در همان جلسه رای خود را به این شرح صادر و اعلام میكند: «در خصوص دادخواست خانم اعظم ............ فرزند حسین به طرفیت آقای جلال ............ فرزند كرمعلی به خواسته صدور حکم مبنی بر استرداد جهیزیه با احتساب هزینههای دادرسی، نظر به اینکه صحت و اصالت سیاهه جهیزیه ضمیمه دادخواست تقدیمی مورد تایید خوانده دعوا قرار گرفته است و با التفات به اینکه اقلام جهیزیه متعلق به زوجه در ید زوج به امانت بوده که در صورت درخواست زوجه، زوج مکلف به استرداد آنهاست و خوانده نیز دلیلی بر استرداد جهیزیه همسرش اقامه نكرده است، به این ترتیب دادگاه خانوادگی با عنایت به شهادت شهود و عدم رد ادعای خواهان توسط خوانده و همچنین عدم استرداد اموال مذکور، حکم به استرداد جهیزیه براساس صورت جهیزیه صادر و اعلام میكند. رای صادره حضوری است و ظرف 20 روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاههای تجدید نظر استان تهران است.»
قبل از بررسی دعوای كنونی باید به مفهوم یك اصطلاح اشاره كرد تا خوانندگان بهتر بتوانند از محتویات و روند پرونده حاضر آگاهی پیدا كنند.
سیاهه جهیزیه عبارت است از فهرست اموال زوجه كه به عنوان جهیزیه به خانه مشترك آورده میشود و زوج و دو شاهد یا بیشتر ذیل آن را امضا میكند. سیاهه جهیزیه اعتبار سند عادی را دارد.
از لحاظ حقوقی اموال مربوط به جهیزیه به طور امانت در دست شوهر باقی میماند و احکام عقد عاریه بر آن حاکم است. به این ترتیب تنها در صورتی كه شوهر نسبت به آن اموال تقصیر و تفریط كند، ضامن عین یا مثل یا قیمت آنهاست. نكته دیگر تعیین و تكلیف نسبت به اموالی از جهیزیه است كه پس از مدت نسبتا كوتاهی از بین میروند. در مورد چنین اموالی به نظر امر مطالبه آنها توسط زوجه مشکل باشد.
در این حالت لزوماً باید تقصیر شوهر را در تلف شدن آن اموال به اثبات رساند که در صورت اثبات چنین امری دادگاه حكم به رد مثل یا قیمت آن اموال را خواهد داد. در مورد عیب و نقص حاصل از استهلاک اموال ناشی از مرور زمان اصولاً نمیتوان مرد را مسئول كسر قیمت آن اموال دانست، مگر در صورتی كه مرد به طور اختصاصی از آن اموال استفاده كرده باشد. دیوان عالی کشور در رای شماره سال ۱۳۶۶ خود اعلام كرده است: «داشتن قبض رسید جهیزیه از زوج به تنهایی کافی برای حق مطالبه نیست، بلکه باید زوجه ثابت كند که جهیزیه باقی در منزل زوج است و اثر قبض و رسید فقط همین است که با بقای عین جهیزیه، زوج نمیتواند بدون وجود ناقل جدیدی نسبت به آن دعوی مالکیت كند.» گفته شد احكام عقد عاریه در این مورد جاری است؛ عاریه یعنی استفاده مجانی. بنابراین شوهر میتواند به طور مجانی از اموال مربوط به جهیزیه استفاده كند.
خواهان: خانم...............فرزند .......... به کدملی ............ به نشانی: تهران- خیابان دماوند ......... .
خوانده: آقای ........ فرزند ... به کدملی... به نشانی ک تهران.امیرآباد ........... .
وکیل: مسعود محمدی وکیل پایه یک دادگستری
خواسته:
1- الزام خوانده به استرداد جهیزیه مقوم به ...
2- صدور قرار تامین خواسته 3
-پرداخت کلیه خسارات ناشی از دادرسی
دلایل و منضمات:
1- تصویر مصدق عقدنامه شماره ...
2- لیست جهیزیه
3- شهادت شهود
4- وکالتنامه
شرح دادخواست استرداد جهیزیه
ریاست محترم دادگاه عمومی حقوقی
باسلام
اینجانب به وکالت از موکل خانم ...................مطالب ذیل را درجهت تشریح دادخواست تقدیمی به استحضار می رساند:
موکل .......... در مورخ1393/08/12 بموجب سند ازدواج شماره ............ تنظیمی در دفتررسمی ازدواج شماره ................ با آقای ............... ازدواج نموده است.زوجین به دلیل اختلافات پیش آمده جدا از یکدیگر زندگی می کنند ولی جهیزیه و اثاثیه شخصی موکل طبق عرف به منزل مشترک منتقل شده است و اینک نیز در محل سکوت زوج قرار دارد و نظر به اینکه جهیزیه به شرح لیست ضمیمه متعلق به موکل می باشد لذا مستندا به ماده 198 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی الزام و محکومیت زوج به استرداد جهیزیه مطابق لیست پیوست با احتساب خسارات قانونی مورد استدعاست.
در خصوص دادخواست خانم م.ن فرزند م.ب به طرفیت آقای ر.ع به خواسته صدور حکم بر الزام خوانده به استرداد جهیزیه به شرح لیست پیوستی با توجه به متن دادخواست تقدیمی و ضمایم و ملاحظه سند نکاحیه شماره ترتیب 14323 دفتر ازدواج شماره... حوزه شهرری، دادگاه با توجه به محتویات پرونده و استماع اظهارات طرفین، رابطه زوجیت مابین طرفین محرز و مسلم است و ملاحظه صورت جهیزیه پیوستی و با توجه به سایر قرائن و شواهد موجود درپرونده و اثبات ید خوانده به عنوان عاریه بر اموال جهیزیه محرز است و با درخواست خواهان،خوانده باید انرا مسترد نماید،خوانده دلیلی بر استرداد یا بخشش یا برائت ذمه خویش ارائه ننموده است لذا با استصحاب و منع سابق (اشتغال ذمه خوانده)و عدم استرداد جهیزیه محرز است از انجا که جهیزیه برده شده به منزل خوانده به عنوان عاریه بوده و خوانده صرفا تاخیر در تصرف داشته و با عدول از اجازه تصرف و درخواست صاحب آن،مستعیر باید آنرا مسترد نماید.خواسته خواهان ثابت تشخیص و با استناد به مواد 635 و637 و 640 و 641 قانون مدنی و ماده 198 قانون آیین دادرسی مدنی حکم به محکومیت خوانده به استرداد جهیزیه به شرح صورت جهیزیه به انضمام خسارات دادرسی صادر و اعلام می نماید . رای صادره حضوری و ظرف مدت بیست روز ظس از ابلاغ قابل تجدیدنظر خواهی در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران می باشد. در خصوص دعوی خواهان به خواسته استرداد جهیزیه طبق لیست سیاهه مقوم به سه میلیون وصد هزار تومان با توجه به اینکه سیاهه به امضاءزوج رسیده است ودلالت بروجود جهیزیه به صورت امانی در ید زوج دارد وبا توجه به اینکه خوانده علی رغم استحضار از وقت رسیدگی در جلسه حاضر نشده ودفاعی ننموده لذا شورا دعوای خواهان را محمول بر صحت تلقی وحکم به محکومیت خوانده به استرداد جهیزیه طبق لیست سیاهه در حق خواهان صادر می نماید. ضمن آنکه در مورد قسمتی از خواسته خواهان مبنی بر مطالبه طلاجات به علت اینکه طلا جزءجهیزیه نمی باشد، حکم به رد دعوی خواهان صادر می گردد. رأی در مورد خوانده غیابی ودرمورد خواهان از جهت رد دعوی حضوری محسوب می شود.
هر زن و شوهری با عشق و علاقه پا به زندگی مشترک می گذراند اما این باعث نمی شود که این عشق تداوم داشته باشد. بسیاری از زوجین به دلایل مختلف مانند اشتباهات فردی، مشکلات با خانواده، تغییر رفتاری و خلق وخوی، اعتیاد به مواد مخدر و هزاران علت دیگر به صورت عواملی خارجی هستند که می تواند به عشق میان زوجین بخصوص عاملی برای جدایی آن ها باشد. ولیکن زمانی که خطبه عقد بین مرد و زن خوانده می شود آنها نسبت به یکدیگر تعهدات مختلفی را خواهند داشت. زوجین در زندگی مشترک از یک سری حقوق قانونی برخوردارند. یکی از این حقوق مشترک میان زوجین تمکین از یکدیگر است.
مسائل حقوقی مهریه : مهریه مال زن است و مرد هم براساس شرع و قانون باید آن را تعیین کند و بپردازد. حالا فرض کنید، زنی از این حق شرعی و قانونیاش بگذرد. چرای آن هم معلوم است، یا احساسی شده یا مجبور است این کار را انجام دهد. البته در موارد خیلی کمی هم پیش میآید که از روی عقل و علاقه این تصمیم را میگیرد و آن را اجرایی میکند. اما به هر حال با این کار، اگر مشکلی خدای ناکرده در رابطه با شوهرش ایجاد شود، غم خود را دو چندان کرده است. بخشش خوب است اما بجا و به اندازه، این مطلب توصیههای مفیدی برای شما دارد تا با گذشت بیمنطق از حق قانونی خود، به استقبال کوهی از مشکلات نروید.
دیه سقط جنین یعنی از دست دادنِ حاملگی در بیست هفته اول.
حدود پانزده تا بیست درصد از حاملگیهای شناخته شده به سقط جنین منجر میشوند و بیش از ۸۰ درصد از این اتلاف ها قبل از دوازده هفتگی اتفاق میافتند.
سقط جنین شامل موقعیت هایی که شما تخمک بارور را قبل از گرفتن نتیجه مثبت تست باروری از دست میدهید نمیشود.
مطالعات نشان داده اند که ۳۰ تا ۵۰ درصد از تخمک های بارور قبل از این که زن بفهمد که باردار شده است، از بین میروند، چون آنقدر زود از دست میروند که در زمان مقرر عادت ماهانه میشود به عبارت دیگر زن اصلا متوجه نمیشود که باردار بوده است.
سقط جنین شرعاً حرام است و در هیچ حالتى جایز نبوده و توبه جدى از آن لازم است و باید دیه سقط جنین پرداخت شود.
دیه بر عهده کسی است که متصدّی عمل سقط جنین بوده، پس اگر مادر با خوردن قرص بچه را سقط کرده بر عهده مادر است و اگر دکتر با آمپول زدن بچه را سقط کرده بر عهده دکتر است.
اگر مادر متصدی سقط جنین شده دیه آن را باید به پدر یا در صورت فقدان پدر به سایر ورثه بپردازد و اگر پدر متصدی آن شده باید دیه را به مادر بدهد و اگر شخصی دیگر متصدی آن شده باید دیه را به پدر و مادر بدهد، و به عبارت دیگر هر کس مباشر در سقط است دیه به او نمیرسد، و دیه به طبقه بعد باید داده شود و اگر پدر و مادر به سقط جنین راضی باشند هر چند مباشر در سقط نباشند، احتیاط واجب این است که دیه به طبقه بعد داده شود و پدر و مادر دیه را نگیرند.
اگر با انجام کارى، جنین سقط نشد امّا باعث وارد آمدن جراحت و یا قطع عضو جنین گردید، بر شخصى که چنین عملى را انجام داده، دیه آن جراحت و یا نقص عضو واجب مى شود و مقدار دیه با کلّ مقدار دیه جنین بر حسب هر مرحله اى که شرح آن گذشت، حساب مى شود.
یعنى اگر روح به جنین دمیده شده، بر اساس هزار مثقال (دیه سقط جنین) و اگر روح در آن دمیده نشده، نسبت به هر مرحله اى که در آن است، حساب مى شود.
اگر شخصى جنین را بعد از آن که روح در او دمیده شد، سقط کند و معلوم نشود، جنین پسر بوده یا دختر، پرداخت نصف دیه پسر و نصف دیه دختر، یعنى هفتصد و پنجاه مثقال، بر کسى که این کار را انجام داده است، واجب مى شود.
دیه جنین در مراحل مختلف رشد، متفاوت است که در زیر آنها را توضیح میدهیم.
در مرحله قبل از پایان چهار ماهگی چند مرحله وجود دارد که ضمن توضیح مختصر هر یک دیه آنها را ذکر مینمائیم.
در کلیه مراحل فوق، تا قبل از دمیده شدن روح به جنین، بین پسر بودن و دختر بودن آن در مقدار دیه تفاوتى نیست. به فاصله رسیدن جنین از یک مرحله تا مرحله دیگر، دیه خاصى تعلّق نمى گیرد.
پس از انعقاد نطفه، سقط جنین به هیچ وجه جایز نمی باشد مگر زمانی که مادر بر جان خود بترسد و یا ماندن جنین در شکم او ان قدر پر زحمت باشد که غیر قابل تحمل گردد و خلاصی از آن جز سقط جنین راهی دیگری ندارد.
در این صورت تا روح در جنین دمیده نشده است سقط، جایز است و اما پس از دمیده شدن روح در جنین سقط آن به هیچ وجه جایز نیست.
یکی از مهم ترین حقوقی که به موجب شرع و قانون به زن تعلق می گیرد مهریه ای است که به موجب عقد نکاح میان زن و مرد تعیین می شود . بر اساس قانون مدنی زن به محض عقد ازدواج مالک مهریه می شود و مرد از همان لحظه متعهد می شود که مهریه همسر خود را بپردازد . به لحاظ عرفی، مطالبه مهریه معمولا حین دعوای طلاق در دادگاه مطرح می شود .
مهریه حقی است که از زمان عقد برای زن بوجود می آید ؛ با این حال بسیار اتفاق می افتد که مرد پیش از این که مهریه همسرش را پرداخت کند ، فوت می کند. البته ، در حقوق این مسئله وجود دارد که همه دیون حتی در زمانی که فرد فوت کند، باید پس از طی تشریفاتی از محل ما ترک پرداخت شود و مهریه هم نوعی دین به حساب می آید.
از این رو در این مقاله به این پرسش ها پاسخ می دهیم که اولا مهریه چیست و در چه شرایطی به زن تعلق می گیرد و ثانیا پس از مرگ مرد تکلیف مهریه چیست و در چه شرایطی مهریه بعد از فوت شوهر به زن تعلق می گیرد و قواعد مربوط به مهریه زن دوم از چه قرار است و در آخر هم به روش ها مطالبه مهریه ، بعد از فوت شوهر می پردازیم.
از جمله مهم ترین حقوق مالی که به موجب عقد ازدواج به زن تعلق می گیرد، مهریه است . بر اساس ماده 1082 قانون مدنی " به مجرد عقد ، زن مالک مهریه می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید " آن گونه که از این ماده بر می آید ، به محض این که عقد ازدواج میان زن و مرد بسته شد زن مالک مهریه ای است که قبل و پس از مرگ مرد بر ذمه او قرار گرفته است و می تواند هر گونه که بخواهد آن را مطالبه کند یا حتی با بخشیدن مهریه ذمه مرد را بری کند .
تعیین مهریه یکی از شروط صحت ازدواج موقت است به این معنی که در صورتی که مهریه زن در عقد موقت مشخص نباشد و یا زن مهر نداشته باشد ، عقد به درستی منعقد نخواهد شد. در حالی که در عقد دائم لازم نیست حتما میزان مهریه تعیین شود تا عقد صحیح باشد.
بنابراین مهریه زن در هر صورت حتی بعد از فوت شوهر قابل مطالبه است و مسائلی همچون رابطه نامشروع ، نشوز و عدم تمکین او ارتباطی به دریافت مهریه از طرف او و پرداخت مهر زوجه توسط مرد نخواهد داشت .
همان گونه که گفتیم ، زن به محض وقوع عقد مالک مهریه می شود و می تواند هر زمان که بخواهد آن را مطالبه کند . در پاسخ به این سوال که تکلیف مهریه بعد از مرگ شوهر چیست باید گفت که مهریه زن دینی است که بر ذمه مرد قرار دارد که یعنی از بدهی های مرد محسوب و مهر زوجه بعد از فوت شوهر هم مانند دیگر دیون او از محل ترکه او پرداخت می شود.
اگر مرد پیش از این که با همسرش نزدیکی کند فوت شود ، زن همچنان می تواند مهریه خود را از ترکه مرد دریافت کند و از این لحاظ با طلاق تفاوت دارد که مهره دختر باکره بعد از طلاق برابر با نیمی از مهریه ای است که در عقد تعیین شده است اما اگر شوهر پیش از ارتباط زناشویی فوت کند ، زن مستحق تمام مهریه خواهد بود .
طبق ماده 226 قانون امور حسبی ورثه مجبور به پرداخت مهریه نیست و در صورتی که ترکه به اندازه کافی برای پرداخت مهریه یا دیگر دیون متوفی نباشد ، اموال باقی مانده به نسبت بدهی بین طلب کاران تقسیم می شود : "ورثه ملزم نیستند غیر از ترکه چیزی به بستانکاران بدهند و اگر ترکه برای اداء تمام دیون کافی نباشد ترکه مابین تمام بستانکاران به نسبت طلب آنها تقسیم می شود " هر چند طبق ماده 228 این قانون اگر ورثه بخواهند از اموال خود مهریه را بپردازند ممانعتی وجود ندارد : " ورثه میتوانند دیون را از ترکه یا از مال خود ادا نمایند "
مهریه زن پس از مرگ شوهر ، هم در عقد دائم و هم در عقد موقت قابل مطالبه است و از این جهت با هم تفاوتی ندارند و تنها تفاوت آن ها در این است که اگر عقد موقت به ثبت رسمی نرسیده باشد ، امکان مطالبه آن از طریق اجرای ثبت وجود ندارد .
همانطور که اشاره شد ، یکی از مهم ترین موارد حقوق بعد از فوت شوهر ، مهریه است و به محض انعقاد عقد نکاح ، زن مستحق گرفتن مهریه می شود و تفاوتی بین مهریه زن دوم بعد از فوت شوهر با زن اول او ندارد . همچنین مهریه همسر دوم در هر شرایطی قابل دریافت است ولو این که ازدواج زن دوم و مرد متوفی دائمی نباشد . هرچند زن و مرد در عقد موقت از هم ارث نمی برند اما تکلیف مهریه جداست و زوجه پس از مرگ مرد مهریه را می تواند از ما ترک او دریافت کند .
مهر زوجه اول هیچ ارجحیتی بر مهریه زن دوم ندارد.
بر اساس قانون مدنی ، زمانی که شخصی فوت می شود ، ابتدا باید دیون و بدهی های مالی او باید پرداخت شود و سپس اگر چیزی باقی ماند ، میان ورثه او تقسیم می شود . بنابراین ، در صورتی که مردی فوت کند و مهریه همسرش را نپرداخته باشد ، زن می تواند ، مهریه اش را مطالبه نماید ؛ چگونگی دریافت مهریه زن بعد از فوت شوهر از قرار زیر است :
1اجرای ثبت : مطالبه مهریه از طریق ثبت اولین قدم برای گرفتن مهریه است . طبق ماده 93 قانون ثبت املاک و اسناد : " کلیه اسناد رسمی راجع به معاملات املاک ثبت شده مستقلا و بدون مراجعه به محاکم لازم الاجرا است ." از آن جایی که سند ازدواج هم سند رسمی محسوب می شود و ذیل آن میزان مهریه مشخص شده است ، زن باید با مراجعه به دوایر ثبت اسناد مهریه خود را طلب کند و سپس این مرجع به وراث شوهر ابلاغ می کند تا مهریه زن را پرداخت کنند . هزینه درخواست مهریه از اجرای ثبت برابر یک بیستم مبلغ مهریه است .
زن باید ابتدا با در دست داشتن سند ازدواج خود به دفترخانه محلی که عقد ازدواج در آن جا ثبت شده ، مراجعه کند و سر دفتر ، اجرائیه پرداخت مهریه را صادر می کند و پس از آن ورثه را از این اجرائیه به وسیله پست سفارشی مطلع می کند و در صورتی که ورثه ظرف مدت ده روز از دریافت ابلاغیه مهریه او را پرداخت نکردند ، ترکه مهر و موم و توقیف می شود و در صورتی که اموالی برای توقیف وجود نداشته باشد، زن پس از دریافت یک گواهی از اداره ثبت ، می تواند از طریق دادگاه اقدام کند.
2دادگاه : در صورتی که زن موفق به دریافت مهریه خود از طریق اجرای ثبت نشد ، باید دادخواست مطالبه مهریه را به طرفیت ورثه متوفی به دادگاه خانواده تقدیم کند . هزینه دادرسی مهریه در دادگاه برابر سه و نیم درصد مبلغ مهریه است . مهریه زن طبق ماده 226 قانون امور حسبی از دیون ممتاز است یعنی پرداخت آن بر دیگر دیون ارجحیت دارد :
"ورثه ملزم نیستند غیر از ترکه چیزی به بستانکاران بدهند و اگر ترکه برای اداء تمام دیون کافی نباشد ترکه مابین تمام بستانکاران به نسبت طلب آنها تقسیم میشود ... در موقع تقسیم، دیونی که به موجب قوانین دارای حق تقدم و رجحان هستند رعایت خواهد شد. بستانکاران زیر هر یک به ترتیب حق تقدم بر دیگران دارند: ... طبقه چهارم : الف ) نفقه زن مطابق ماده 1206 قانون مدنی ب ) مهریه زن تا میزان ده هزار ریال "
همچنین طبق ماده مذکور، هر چند خوانده دعوای مهریه پس از مرگ مرد ، ورثه او هستند مهریه از اموال باقی مانده متوفی پرداخت می شود و زن به هیچ وجه امکان دریافت مهریه را از وراث مرد را نخواهد داشت و مهریه فقط باید از محل ترکه پرداخت شود مگر این که وراث برای پرداخت مهریه رضایت داشته باشند. همچنین در صورتی که اموالی که متوفی به جای گذاشته است کافی نباشد، به نسبت مطالبات هر شخص ، اموال او میان طلب کاران تقسیم می شود .
البته نکته مهمی که در رابطه با مهریه زن دائم بعد از فوت شوهر وجود دارد ، آن است که مهر زوجه غیر از ارثی است که به وی تعلق می گیرد . به این معنا که در صورت فوت شوهر، زوجه هم قادر به مطالبه ارث بر طبق قانون مدنی خواهد بود و هم می تواند مهریه اش را مطالبه نماید .
برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد مهریه زن بعد از فوت شوهر به کانال تلگرام حقوق خانواده مراجعه کنید . کارشناسان مرکز مشاوره حقوقی دینا نیز آماده اند تا با ارائه خدماتی در زمینه مشاوره حقوقی تلفنی دینا به سوالات شما عزیزان پیرامون مهریه زن بعد از فوت شوهر پاسخ دهند .
امکان مطالبه مهریه در صورت فوت شوهر نیز وجود دارد که جزییات کامل در این خصوص ضمن مقاله ارائه شده است .
برای مطالبه مهریه پس از فوت شوهر زن ابتدا باید به اداره ثبت مراجعه کند و در صورتی که از این طریق موفق به دریافت مهر خود نشد می تواند از طریق دادگاه اقدام کند که توضیحات تکمیلی آن در مقاله ارائه شده است .
بله پس از فوت شوهر زن می تواند مهریه و سهم الارث خود را به صورت کامل مطالبه نماید که برای دریافت اطلاعات بیشتر در این خصوص می توانید مقاله را مطالعه نمایید .
تمکین دو بخش دارد. تمكين عام و خاص كه مفهوم تمكين خاص اطاعت از نيازهاي غريزي مرد از طرف زن و مفهوم تمكين عام فرمانبرداري در تمام امور كلي زندگي و زن موظف به پيروي از شوهر است. همه ما میدانیم تمکین غالبا برای زنان به کار میرود اما آیا این باعث شده که بگوییم عدم تمکین مرد وجود ندارد؟ به طور کلی معنای تمکین مرد و زن متفاوت است و امروزه بیشتر تمکین زن مطرح است.
به گزارش قانون، تمکین برای زنان رابطه زناشویی است که به نوعی تمکین خاص گفته میشود. در قوانین ما از تمکین مرد به این معنی صحبت نشده بلکه برای مردان تکالیفی از قبیل پرداخت نفقه در نظر گرفته شده است که عدم انجام این تکالیف را می توان به نوعی عدم تمکین دانست در حالي كه موارد بسياري در رابطه با عدم انجام تكاليف زناشويي ازسوي مردان وجود دارد و عرف و جامعه زنان را به سكوت و صبر در اين شرايط تشويق ميكند. به هرحال این موضوع مطرح است که اگر زنی تکالیفش را در زندگی انجام ندهد مرد می تواند او را طلاق دهد، آیا زن هم، چنین حقی دارد؟ پرسش های متعددی پیرامون این مسئله به ذهن همه خطور می کند که در رابطه با این موضوع «قانون» به گفت و گو با دكتر فهیمه ملک زاده ،حقوقدان و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد پرداخته است.
خانم دكتر ملك زاده براي شروع صحبت ،تمکین و نشوز را تعريف مي كنيد؟
تمکین و نشوز یکی از مباحث حقوق خانواده است. تمکین به معنای انجام وظایف زناشویی و نشوز مقابل آن است. باید گفت تمکین و نشوز غالبا نسبت به زن به کار می رود و آثار آن در مورد زن، منظور نظر فقیهان و حتی حقوقدانان بوده است. یعنی از تمکین و نشوز زن سخن میگویند نه مرد!! واژه تمكين همچنین، در لغت به معناي مالك گردانيدن و ثابت كردن است. در قرآن كريم آمده است : و مكناهم في الارض يعني آنها را در زمين استقرار بخشيديم و مالك زمين گردانيديم. اما «نشوز» در لغت به معناي بالابردن و بهپا خاستن است. در قرآن كريم آمده است : و اذا قيل لهم انشزوا فانشزوا يعني وقتي به آنها گفته ميشود (براي انجام اوامر الهي) بهپاخيزيد، بهپاميخيزند. اما در اصطلاح حقوقي و فقهي نشوز عبارت از «خروج زوجين از انجام تكاليف واجبي است كه قانونگذار بر عهده هر كدام از آنها در رابطه با ديگري گذاشته است.»
آیا نشوز فقط به زوجه تعلق دارد؟
به طور کلی باید گفت نشوز اختصاص به زن ندارد بلكه مرد نيز ممكن است در برابر زوجه خويش نسبت به انجام تكاليف واجب خود اقدامي نکند و وظایفش را انجام ندهد و از اين نظر ناشز محسوب شود. قرآن كريم هم نشوز را به هر دو معنا به كار برده است؛ آنجا كه ميفرمايد : والاتي تخافون نشوزهن، منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا كه ميفرمايد : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا(سوره نساء آيه ۱۲۸)، منظور نشوز مرد از انجام تكاليف واجب در قبال زوجه خود است. البته گاهي هر دو از انجام حقوق و تكاليف يكديگر در قبال هم خودداري ميورزند كه قرآن كريم از اين وضعيت تعبير به«شقاق» کرده است و اين معنا در آيه ۲۵ سوره نساء آمده كه ميفرمايد : وان خفتم شقاق بينهما ... مرحوم صاحب جواهر نيز نشوز به معناي فقهي را در هر دو صورت يعني نشوز از طرف زن و همچنين نشوز از طرف مرد اطلاق کرده است.
در صورت عدم تمکین مرد، زن میتواند به مراجع قانونی مراجعه کند؟
در مورد نشوز مرد عبارت عدم تمكين را به كار نميبرند و آن را عرفا مستهجن ميدانند در حالي كه اگر نشوز و عدم تمكين را به يك معنا بدانيم (چنانچه در۹۰ درصد موارد چنين است) و دعواي الزام به تمكين را نيز مسموع بدانيم، دليلي از نظر شرعي وجود ندارد كه دعوي الزام به تمكين زوج مطروحه از طرف زوجه را وارد تشخيص ندهيم. با اين حساب، زن نيز ميتواند چنانچه شوهر به اقامه تكاليف واجب عمدتا غيرمالي مثل حق قسم، حق مضاجعت و حق نزديكي كه بر عهده زوج گذاشته شده اقدام نکند، او را از طريق مراجعه به محكمه ملزم کند. البته زنان به دليل ماخوذ به حيا شدن، مطالبات خود را از بابت اين حقوق در قالب الزام شوهر به پرداخت نفقه مطرح می کنند.
ولي به هرحال، چه بسا الزام به تمكين نيز خالي از وجاهت قانوني نباشد و لذا راي شعبه هفتم ديوان عالي كشور كه دادخواست زن مبني بر الزام به تمكين شوهر را فاقد وجاهت قانوني دانست منطقي به نظر نميرسد. بنابراين، اگر زوج نيز در اداي تكاليف شرعي خود مرتكب قصور شود و مثلا تكليف به حسن معاشرت خود را ناديده بگيرد يا مرتكب ضرب و شتم یا آزار زوجه شود، دعواي الزام به تمكين از ناحيه زوجه نيز بايد مسموع باشد.
با اين توضيح آیا هر عدم تمکینی «نشوز» است؟
فقها وحقوقدانان ، براي علت تامه تحقق هر عمل حقوقي سه جزء علت در قالب هاي مقتضي، شرط و عدم مانع ذكر کرده اند. ايشان هر چند «مقتضي» پرداخت نفقه را خود«عقد نكاح» دانسته اند ولي در خصوص شرطيت يا مانعيت تمكين و نشوز اختلاف دارند. عدهاي تمكين را «شرط» نفقه دانسته و عده اي «نشوز» را «مانع» انفاق دانسته اند. لیکن به نظر، قول دوم بيشتر مقرون به واقع است.
اين نظر مبتني برآن است كه بگوييم هر «عدم تمكيني»، «نشوز» نيست ولي هر نشوزي عدم تمكين است. زيرا ممكن است مرد زن را طلب نكرده باشد و او هم تمكين نكرده پس در اينجا نشوز حاصل نيست و مرد بايد نفقه زني را كه عقد كرده ولي هنوز او را به منزلش نياورده، بدهد. بنابر این تنها «عدم تمكيني» كه ناشي از معارضه و عصيان باشد؛ قرآن كريم، سوره مجادله آيه ۱۱ و يا در سوره يوسف آيه ۵۶ و سوره كهف آيه ۸۵ نيز به همين معنا آمده است.
در قوانین ما عنوان تمکین و نشوز مطرح شده است؟
در قانون مدنی ایران عنوان تمکین و نشوز به کار نرفته و حقوقدانان آن را از برخی مواد استنباط کرده اند:ماده 1108 ـ «هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.» و ماده 1085 ـ «زنمیتواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاي وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حالّ باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.» ماده نخست بر نشوز دلالت دارد. برخی حقوقدانان از آن تمکین عام را نیز استفاده کرده اند و ماده دوم را مستند برای تمکین خاص گرفته اند.
دو ماده دیگر در قانون مدنی ایران آمده که وظایف مشترک زن و مرد را بیان می کند: ماده 1103 ـ «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.» و ماده 1104 ـ «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت كنند.»
نظر علمای حقوق در رابطه با نشوز چیست؟
دکتر کاتوزیان تمکین را اینگونه تبیين میکنند: مفهوم تمکین نیز مانند ریاست شوهر، وابسته به رسوم اجتماعی و اخلاق عمومی است. تمکین در عرف حقوقی ما، دو معنی عام و خاص دارد: تمکین عام، به معنی قبول ریاست شوهر بر خانواده و محترم شمردن اراده او در تربیت فرزندان و اداره مالی و اخلاقی خانواده است. ولی، تمکین خاص ناظر به رابطه جنسی زن با شوهر و پاسخ دادن به خواستههای مشروع او است.
در تمکین عام، معیار تميیز اموری که شوهر میتواند از زن انتظار داشته باشد، عرف است. داوری باید نوعی باشد و شوهر سختگیر و باریکبین حق ندارد انتظاری بیش از اندازه متعارف از زن داشته باشد. ولی، در این راه بايد درجه تمدن و تحصیلات و سن و سایر خصوصیتهای زن و شوهر را نیز در نظر گرفت. به بیان دیگر، ضابطه تمکین، رفتار انسانی متعارف است که در آن شرایط خاص زندگی میکند، از این لحاظ هر دو، جنبه نوعی و شخصی دارد. برای مثال، مفهوم تمکین در باره روستایی بی آلایشی که با شوهر خود در مزرعه کار میکند با زنی که عهده دار مسئولیت مهم اداری است و شوهر نیز به سیاست یا طبابت اشتغال دارد یکسان نیست. معنای همبستگی و خوشرویی و احترام متقابل و اطاعت در این دو رابطه، تفاوت فراوان دارد. رعایت این قضاوت، تبعیض در اجرای قانون نیست، لازمه احترام به عرف است که در این گونه امور از منابع حقوق به شمار میرود. در مورد تمکین خاص نیز، عرف و اخلاق، داوری نهایی را به عهده دارد. لزوم تمکین به این معنی نیست که احساس زن به حساب نیاید. دادرسی در باره روابط عاطفی و انسانی دقیق تر از آن است که در قاعده و اصل بگنجد. زن در روابط زناشویی ماشین بهرهبرداری نیست. انسان است و باید با او چنان رفتار شود که شخصیت انسان اقتضا دارد. بنابراین، در این داوری نیز معیار تمیيز تمکین، به معنایی که حقوق و اخلاق مقرر داشته است، جنبه نوعی و شخصی را با هم دارد و دادگاه باید به همه عوامل انسانی و عرفی توجه کند.
نکته قابل تامل این است که در كتب فقهي وحتی حقوقیها، تمكين را از وظايف زن ميدانند، و متاسفانه از تمكين مرد سخني به ميان نيامده است. همين طور است در قانون مدني ما. اما در باب نشوز، برخی از فقيهان، آن را تعميم داده و به مرد نيز نسبت داده اند. چنانچه محقق در شرايع فرموده است: «نشوز خروج از طاعت است كه گاه از مرد سر مي زند و گاه از زن».
همين معنا را صاحب جواهر، به تفصيل آورده است. با اين وصف، از آثار حقوقي نشوز مرد به اختصار و گاه در حد يك جمله سخن گفته اند. بدين معنا كه تعريف را عام گرفته و سپس از اماره هاي نشوز زن، و آثار حقوقي آن، به تفصيل سخن گفته اند.
حقيقت آن است كه اگر زن و مرد، هر كدام در قبال ديگري وظايفي دارد و هر كدام بر ديگري حقي دارد، تمكين و نشوز عنواني عام خواهد بود كه بايد از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترك بحث كرد، گرچه حقوق يكي از آنان بيشتر يا وظايفش سنگينتر باشد.همان گونه كه زن در قبال شوهر وظايفي دارد، مرد نيز چنان است. همان طور كه زن ممكن است تخلف ورزد مرد نيز ممكن است، قصور و تقصير داشته باشد.
اگر زوج از تکالیفی همچون پرداخت نفقه سرباز زند زوجه میتواند شکایت کند؟
اگر مرد از ديگر وظايفش، سر باز زد، زن ميتواند از او نزد حاكم شكايت كند و خود نمي تواند اقدامي كند. صاحب جواهر چنين فرموده است: اگر نشوز شوهر آشكار گشت بدين سان كه حقوق واجب زن را از قبيل: قسم، نفقه و... ادا نكرد، زن حق مطالبه دارد و مي تواند شوهر را موعظه كند. اگر شوهر اجابت نكرد، نزد حاكم از وي شكايت كند و حاكم وي را به اداي حقوق الزام مي كند. در قانون مدني ماده 1111 نيز اين مطلب آمده است: «زن مي تواند در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه، به محكمه رجوع كند. در اين صورت محكمه ميزان نفقه را معين و شوهر را به دادن آن محكوم مي كند». اين قانون اختصاص به استنكاف شوهر از پرداخت نفقه دارد.
چرا زن بايد در دوران نشوز مرد، تمكين داشته باشد؟
مرحوم خوانساري در جامع المدارك به اين بحث پرداخته است: آيا وجوب قيام به حقوق (خانوادگي) مطلق است براي زن و شوهر، يا مشروط است به اينكه ديگري به وظايفش قيام كند و ناشزه نباشد. مقتضاي اطلاق ادله، اطلاق است. از اين رو بر هر يك از زن و شوهر لازم است به وظايف خود قائم باشد ولو ديگري نشوز كند. برخي ميگويند ادله اي كه وظايف زن را بيان كرده مطلق است به گونهاي كه اگر شوهر تكاليف خود را انجام نداد، زن نمي تواند از وظايف واجبش سرپيچي كند. به این معنی كه گرچه مرد ستم مي كند و حقوق زن را به جاي نمي آورد، اما بايد زن وظايف خود را انجام دهد.لیکن به نظر خیلی بعید می رسد.
در حدیثی آمده است: «ان النبي(ص) قال: انا اولي بكل مؤمن من نفسه و علي(ع) اولي به من بعدي. فقيل له: ما معني ذلك؟ فقال: قول النبي(ص): من ترك دينا او ضياعا فعليّ و من ترك مالا فلورثته، فالرجل ليس له علي نفسه ولاية اذا لم يكن له مال و ليس له علي عياله امر و لا نهي اذا لم يجر عليه النفقة، و النبي و اميرالمؤمنين و من بعدهما(ع) الزمهم هذا فمن هناك صاروا اولي بهم من انفسهم و ما كان سبب اسلام عامة اليهود الا من بعد هذا القول من رسول ا... (ص) فانهم امنوا علي انفسهم و علي عيالاتهم».
رسول خدا فرمود: من به هر مؤمني از او سزاوارترم و علي(ع) پس از من چنين است. گفته شد: معناي اين سخن چيست؟ فرمود: اين گفته رسول خدا كه: هر كس بدهي يا كسري به جاي گذارد بر عهده من است و هر كه مالي به جاي گذارد از آن ورثه است. مرد زماني كه مالي ندارد بر خويش ولايت ندارد. و مرد هنگامي كه به اهل و عيال نفقه ندهد، حق امر و نهي ندارد. پيامبر و امير مومنان و فرزندانشان مردم را بدان وا ميدارند. از اين رو اولي هستند. گرايش گسترده يهوديان به اسلام جز اين سخن رسول خدا سببي نداشت، چرا كه آنان بر خويشتن و خانواده خود احساس امنيت كردند.
در رابطه با ضمانت اجراي تكاليف زوجين در حقوق مدنی چه مطالبی مطرح شده است؟
دكتر امامي در كتاب حقوق مدني پس از بحث از تكاليف زن و شوهر در خاتمه از ضمانت اجراي تكاليف زوجين سخن گفته است و خلاصه آن چنين است: هر يك از زوجين تكاليف خود را كه در اثر نكاح عهده دار است انجام ندهد طرف ديگر مي تواند به دادگاه رجوع نموده، درخواست اجبار ممتنع را به ايفاي آن بخواهد.
نكته اي كه بايد توجه داشت آن است كه تكليف شوهر، به انفاق از اموري است كه هرگاه نتوان شوهر را اجبار به تاديه آن کرد به وسيله بازداشت اموال او و فروش آنها وصل می شود، مگر آنكه قادر به تاديه آن نباشد. ولي تكاليف ديگر زوجين قائم به شخص آنان و مبتني بر محبت و علاقه قلبي است كه به وسيله اجبار به ايفاي آنها مستقيم يا غير مستقيم به نتيجه منظور در بسياري از موارد نمي توان رسيد، مانند حسن معاشرت، تشييد مباني خانوادگي، اطاعت زن از شوهر و امثال آنها. در اين صورت قانون براي ضمانت اجراي تكاليف چنانكه ذيلا ديده ميشود چاره مناسب با هر يك از آنها انديشيده است: تكاليف شوهر بر دو قسم است: يكي انفاق كه زن مي تواند چنانكه گذشت به دادگاه مراجعه و از شوهر بخواهد و دادگاه آن را از او گرفته به زن ميدهد و چنانچه نتوان شوهر را الزام به دادن نفقه کرده يا آنكه شوهر عاجز از تاديه آن باشد زن نمي تواند به استناد ماده «1129» قانون مدني از دادگاه بخواهد كه شوهر را اجبار به طلاق كند تا دادگاه پس از رسيدگي شوهر را اجبار به طلاق نمايد.
اما تكاليف ديگر شوهر چه نسبت به آنهايي كه با زن مشترك است از قبيل: حسن معاشرت، تشييد مباني خانواده، و چه نسبت به آنهايي كه به او اختصاص دارد مانند: قسم و نزديكي در صورت امتناع شوهر از ايفاي آن، زن مي تواند به استناد ماده «1130» قانون مدني درخواست اجبار شوهر را به طلاق کند. از قانون مدنی میتوان چنین فهمید که ضمانت اجراي حقوق زن را، شكايت از شوهر نزد حاكم و تقاضاي طلاق از دادگاه دانسته است و ضمانت اجرا در حقوق شوهر را امتناع از پرداخت نفقه و استفاده از حق طلاق كه در دست مرد است، شمرده است.
دايره تمكين و نشوز شامل چه مواردي است؟
تمكين و نشوز، متفرع بر مسئله سرپرستي خانواده و حقوق و وظايف متقابل زوجين است. دايره تمكين و نشوز آن به دو موضوع بستگي دارد. به هر ميزان كه بر عهده زن و شوهر تكليف گذاشته شود، تمكين و نشوز، سعه و ضيق پيدا خواهد كرد. همچنين رابطه اي وثيق با دايره سرپرستي خانواده و اختيارات سرپرست دارد. بر اين اساس، تعيين دقيق حد و مرز آن دو موضوع، در روشن شدن اين مبحث مؤثر است. پس به طور کلی باید مطرح کرد که :
1-تمکين، وظيفه مشترک زن و شوهر است البته ميزان و حدود تمکين نسبت به هر يک از زوجين متفاوت است. مثلا زنان به دليل اينکه غالبا در منزل هستند و امکان پاسخگويي به اين نياز از طرف آنان بيشتر است، بايد در حد ممکن و مشروع به اين نياز پاسخ دهند و براي مردان به دليل اينکه اکثرا به جهت تامين معاش و شغلهايي که ايجاب ميکند، مدت طولاني در منزل نباشند، امکان پاسخگويي کمتر است. لذا انتظار کمتري از آنها بايد داشت. همان طور که اگر زن با اجازه زوج شاغل باشد، ديگر زوج نميتواند آن انتظاري که از زوجه خانه دار محض دارد، از او نيز داشته باشد.
2ـ نشوز معنايي عام دارد كه بر دو مصداق تطبيق مي كند. هر يك از آنها احكام شرعي و حقوقي خاص دارد. نبايد ميان آن دو مصداق و احكام آنها خلط شود. نشوز در دو آيه قرآن بر يك مصداق منطبق نيست. سوءبرداشت برخي مفسران و فقيهان در اينجا گوشزد شده است.
3ـ تمكين و نشوز بحثي عام است و نبايد تنها در ناحيه زن مورد توجه فقيه و حقوقدان باشد. مع الاسف از تمكين مردان در فقه و حقوق سخن نرفته و نشوز مردان نيز با اشاره مورد توجه فقيهان قرار گرفته است. با توجه به معنا و آثار حقوقي تمكين و نشوز اين بحث كاملا دو جانبه است و هر دو ناحيه آن بايد مورد بررسي قرار گيرد.
4ـ نشوز شوهر یا عدم ایفای وظایف زناشویی از جانب وی نیز دارای ضمانت اجرای حقوقی است و زن می تواند با مراجعه به دادگاه الزام شوهر را به انجام وظیفه در خواست کند. به علاوه نشوز شوهر سوء معاشرت به شمار می آید و اگر مصادیق عسر و حرج باشد ، زن می تواند از دادگاه در خواست طلاق کند.
نکته دیگر که لازم می دانم یادآوری کنم این است که طبق قرآن کریم زن ومردنسبت به هم حق و تکلیف دارند پس در دین اسلام اینگونه نیست که یک طرف فقط حق داشته باشد وطرف دیگر فقط تکلیف؛ خیر هر حقی تکلیفی نیز دارد بنابراین خلاف انصاف است که بگویيم تمکین فقط وظیفه زن است ومرد به هر شکل که عمل کند زن باز هم باید از وی تمکین کند بلکه بهتراست با توجه به شناختی که از دین مبینمان داریم تمکین را جزو حقوق مشترک زوجین قرار دهیم.